خانم بازیگر: برخی از کارهای هنرمندان بسیار زننده است!
تاریخ انتشار: ۲۶ شهریور ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۷۷۴۶۵۳
مینا وحید متولد۱۷مرداد ۱۳۶۶ در رشت است و در دانشگاه هنر و معماری فوقلیسانس ادبیات نمایشی خوانده و از سال ۱۳۹۱ به صورت حرفهای با فیلم «ساعت بهوقت صفر» وارد دنیای بازیگری شد و با فیلم «دوران عاشقی» در ۱۳۹۳ ساخته علیرضا رییسیان،کنار بازیگران مطرحی چون شهاب حسینی، لیلا حاتمی و فرهاد اصلانی حضوری قابلقبول داشت و بعد از این فیلم نیز به شهرت رسید.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
با اینکه خیلی تلاش کردم و خیلی هم سخت است هر چقدر هم که بخواهم این اتفاق نیفتد باز جایی چیزهایی درباره خودم میشنوم که باعث آزردگی خاطر و تاسف است و خود اهالی سینما هستند که این شایعات را درست میکنند، مردم که از خلوت ما خبر ندارند و ما را نمیشناسند. شاید مردم هنرپیشهها را بشناسند ولی کارگردانها، دستیاران، تهیهکنندگان و فیلمبرداران را معمولا نمیشناسند. هرکاری در سینما انجام دهی بالاخره یک شایعهای از آن درست میکنند، چون دوست دارند که حرف در بیاورند.
چرا برخی از بازیگران در رسانهها دوست دارند از خلوت خیلی خصوصی خود بگویند و جواب هر سوال خصوصی را بدهند اما جواب سوالهای تخصصی سینمایی را نمیدهند! مثلا اگر بپرسیم کدام متد بازیگری را کار کردهاید جواب درستی نمیگیریم و اکثر آنها حتی اسم متد بازیگری گروتوفسکی یا میرهولد را هم نشنیدهاند اما درباره این مسائل مفصلا صحبت میکنند و از این کار نیز خوشحال هستند. گویا بهدنبال شهرت کاذب میگردند. نظر شما در اینباره چیست؟
به نظرم خود هنرمند اگر جواب برخی سوالهای خیلی خصوصی را ندهد و فقط به آن مجری یا مصاحبهکننده خیره شود بهترین کار را انجام داده است. علت این که بازیگر از مسائل خصوصی خود صحبت میکند این است که مردم حاشیه و مسائل خصوصی بازیگر را دوست دارند و برایشان حاشیه جذاب است و دلیل اینکه برخی بازیگران از جواب دادن به سوالهای تخصصی شانه خالی میکنند این است که رسانهها اصلا سوال تخصصی نمیپرسند یا کم میپرسند، علت دیگرش هم پایین بودن سطح دانش بازیگری است که باید ارتقاء پیدا کند. به خاطر کمسوادی ما است که حاشیهها در گفتوگوها پررنگترند و مصاحبهها اکثرا سبک زندگی شدهاند.
به نظر شما چرا برخی نقشهای کوتاه و حتی چند دقیقهای از یک نقش اولی بیشتر دیده میشود و ماندگار میماند؟
نقش زمانی دیده میشود و ماندگار میماند که هم بازیگر آن را به خوبی ایفا کند و هم کارگردان آن نقش را دوست داشته باشد. در خیلی از فیلمهای خارجی ما میبینیم که بازیگری نقش بسیار کوتاه و چند دقیقهای دارد، ولی آن نقش در ذهن بیننده میماند، این از همان کاراکترهایی است که کارگردان و بازیگر روی آن کار کردهاند و دوستش دارند.
چرا اکثر هنرمندان تا این حد محافظهکار شدهاند و جسارت ندارند تا هنر خلق کنند و همه چیز سطحی و دمدستی شده و به بهای پول حاضرند همه اصول خود را زیر پا بگذارند و تن به هر کار بیارزشی بدهند؟
به خاطر اینکه رقابت بسیار زیاد شده و اگر بازیگری به خاطر جسارتش حرفی بزند یا کاری بکند که مثلا دوسال ممنوعالتصویر شود، دوسال آینده دیگر نمیتواند در این سینمای آشفته و پرشتاب راه خود را باز کند. من خودم هنوز در موقعیتی قرار نگرفتهام که احتیاج به جسارت خاصی داشته باشم و محافظهکاری را نمیپسندم و تا میتوانم از حاشیهها دوری میکنم، از شرکت کردن در بحثهای سیاسی که بین همکارانم زیاد هم هست همواره پرهیز میکنم. اگر من بهعنوان بازیگر رسالتی دارم و میخواهم حرفی بزنم، باید در بطن سینما باشم و تا حرفم را بزنم و اگر بخواهم چند سالی بهخاطر یک حرف سیاسی یا اجتماعی یا یک اعتراض از سینما دور باشم، دیگر کل داستان از بین خواهد رفت.کار من این است که با هنر خودم در بازیگری یا فیلمنامهنویسی حرفی را بزنم و رسالتم را انجام دهم. اما این دلیل نمیشود که محافظهکار شوم و از چارچوبی که برای خودم تعیین کردهام کوتاه بیایم.
چرا بسیاری از هنرمندان شأن هنر را رعایت نمیکنند و از چارچوب خود کوتاه میآیند و اصولی ندارند و از هر طرف باد بوزد به همان طرف میروند؟
بله؛ متاسفانه اهالی حزب باد بسیار زیاد شدهاند و آفت هنر هم هست. اکنون حمایت از بچههای سرطانی مد است و فردا حمایت از فلان شخصیت سیاسی و پس فردا طرفدار محیطزیست شدن و غیره. من عاشق حیواناتم، ولی در هیچیک از انجمنهای حمایت از حیوانات نه عضو میشوم و نه حضور مییابم، همینطور کمک به بچههای سرطانی و... به نظرم این کارها باید بهدور از سروصدا و در خفا باشد. واقعا برخی از کارهای همکارانم بسیار زننده و ناجوانمردانه است؛ مثلا در جشن موسسه محک که به کودکان سرطانی کمک میکند، شاهد هستیم که بچه سرطانی که عاشق فلان بازیگر است و بسیار خوشحال میشود که آن هنرمند را از نزدیک ببیند و برایش روحیه بینظیری خواهد بود اما آن هنرمند با شیکترین و گرانترین اتومبیل، لباس و آرایش مو به این جشن میآید! جایی که بچهها مویی ندارند که آرایشش کنند، پولی ندارند که هزینه درمان خود را بدهند و... آن هنرمند فقط دارد با موبایلش برای صفحههای مجازیش فالوور بیشتر جمع میکند و عکس میگیرد! این هنرمندان برای خودشان به این گونه موسسات میروند نه برای کمک به افرادی که در آنجا هستند و این روحیه بسیار خطرناک است. اگر خودت باشی و هر کاری را برای دل خودت انجام بدهی و تمام کمکهایت برای فقط کمک کردن باشد نه برای دوربینها و شبکههای اجتماعی و رسانهها، آن کمک تاثیر معنوی خود را میگذارد و به شکل مثبت حس خوبی را هم برای مردم و آن افراد نیازمند ایجاد میکند. اگر هنرمندی خودش باشد و ادا در نیاورد برای همه ماندگار و دلنشین میشود.
چقدر نظر منتقدان برایتان مهم است و از نقدها برای بهبود کار خود استفاده میکنید؟
نقد همیشه خوب است و باید وجود داشته باشد و عوامل فیلم باید از نقدها برای بهبود کار خود بهره ببرند، ولی برخی از منتقدان به صورت بد و زنندهای برخورد میکنند و بهجای نقد، توهین میکنند.
میترا در فیلم «دوران عاشقی، بیتا در فیلم «کفشهایم کو؟» و مریم در سریال «شهرزاد»؛ بهنظر شما هرکدام از این شخصیتها چه تفاوتی باهم دارند و چگونه به آنها نزدیک شدید تا بتوانید آنها را متفاوت از یکدیگر بازی کنید؟
هرکدام از این شخصیتها کاملا با دیگری متفاوت است. در فیلم «کفشهایم کو؟» از نظر چهره کاملا خود خودم هستم به این معنی که گویی صورتم را شستهام و جلوی دوربین حاضر شدم بدون کوچکترین آرایش یا گریمی، این نظر کارگردان و حتی خود من بود تا به کاراکتر بیتا نزدیکتر شوم. مثل توافقی که با حسن فتحی کارگردان سریال «شهرزاد» بر سر ایفای نقش مریم داشتم که باید این کاراکتر کمی لوس باشد و مریم را اینگونه دیده بودیم و با میترا و بیتا بسیار متفاوت بود. اما برخی از مخاطبان من را برای بازی در نقش مریم بسیار اذیت کردند و در دنیای مجازی مرا آزار دادند تا جایی که من مدتی صفحه اینستاگرام خودم را بستم. علتش هم این بود که مردم بهخصوص خانمها معترض بودند که چرا این نقش منفی را بازی کردهای و در سریال، بابک را به راحتی ترک کردی!! برای خیانتی که در داستان مریم به بابک میکند ناسزاهای بسیار رکیک به من گفتند و هنوز متعجبم که چرا مردم تفاوت قائل نمیشوند بین نقش و خود بازیگر! حالا آموختم که نه از کفزدنها خوشحال شوم و نه از انتقادهای تند و زننده ناراحت. میترای «دوران عاشقی» معصومتر از مریم بود و بهدنبال عشق بود و همه تلاشش برای اثبات عشقش بود؛ شخصیت میترا بسیار آرام و متین بود ولی خود من شلوغ و پر شروشور هستم و یکماه با میترا زندگی کردم و تمرین کردم تا بتوانم میترا را با تمام وجود درک کنم.
بهترین و بدترین مسئله در بازیگری از دید شما چیست؟
بدترینش قضاوتهای عجولانه و سطحی است که حتی میتواند فاجعهبار باشد. بهترینش هم رنجها و سختیهای شیرینی است که برای هنر بازیگری و سینما میکشیم، درکل سینما یعنی رنج شیرین.
منبع: افکارنيوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.afkarnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «افکارنيوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۷۷۴۶۵۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
شیدا یوسفی بازیگر «زودیاک»: دوستداران قصههای واقعی رئالیتیشو ها را میبینند
شیدا یوسفی که تجربه بازی در سینما، تلویزیون، تئاتر و شبکه خانگی را در کارنامهاش دارد، پیش از شروع فعالیت حرفهای خود در سینما و تئاتر در حوزه منشی صحنه مشغول بوده و نخستین تجربه حرفهای خود و بستر معرفیاش به جامعه را سریال «ممنوعه» میداند.
این هنرمند پس از حضور در تلویزیون، وارد پلتفرمهای شبکه خانگی شده و تا امروز در رئالیتیشوها و سریالهای مختلفی نقشآفرینی کرده و بازیگری را به صورت حرفهای دنبال میکند. حضور او در فصل دوم گیمشوی «زودیاک» بهانهای شد تا با او به گفتوگو بپردازیم.
چه شد در گیمشوها حضور پیدا کردید؟
این روزها بازی مورد علاقهام مافیاست. نخستین باری که بازی در «شبهای مافیا» را تجربه کردم، شرکتکنندگان برنامه فقط خانمها بودند که با یک ماه تمرین، بازی را یاد گرفتم. از آن زمان هم در همه مسابقات مافیا حاضر بودم. از سری اول «زودیاک» به بعد هم، هفتهای دو بار جدا از تمرینات با بچهها جمع میشویم و بازی میکنیم و این بازی برایم بسیار جذاب شده در حدی که گاهی در دورهمیهای خانوادگی حوصلهام سر میرود و دوست دارم با دوستانم مافیا بازی کنم.
با کدام فیلم یا سریال به مردم معرفی شدید؟
به نظر خودم سریال «ممنوعه» سبب معرفی من به مردم شد که نخستین کارم در شبکه خانگی بود. در این سریال جزو نقشهای اصلی بودم که سبب شد بیشتر دیده شوم. البته طبق تجربیات من تا امروز، مخاطبان صداوسیما و نمایش خانگی دو دسته کاملاً مجزا از هم هستند. به عنوان مثال در شهرستانها جوانان من را به واسطه حضورم در «شبهای مافیا» یا «مافیا زودیاک» و حتی «ممنوعه» که تماماً تولید شبکه نمایش خانگی هستند میشناسند اما افراد مسنتر به واسطه نقشم در سریالهای صداوسیما با من آشنا هستند.
شما در صداوسیما هم سابقه حضور در سریالهای پرمخاطبی مثل «نونخ»، «بچه مهندس» و آثار دیگر را دارید، به عنوان یک بازیگر، حضور در صداوسیما برای شما دلنشینتر است یا در نمایش خانگی؟
هر کدام از این مدیومها مزایای خوش را دارد، اما مسائلی هست که شاید در هیچ کجای دنیا از لحاظ مناسبات دغدغه بازیگران نباشد مثلاً طراحی لباس یا گریم در صداوسیما بسیار سختگیرانه است اما در شبکه نمایش خانگی بازیگران فضای آزادتری دارند. بازی در محصولات پلتفرمهای نمایش خانگی جذابیت خودش را دارد. مخاطب ایرانی این روزها درگیر برنامهها و سریالهای خانگی شده و مورد پسندش است حتی به نظرم در جامعه امروز مردم به حدی دغدغه فکری دارند که سریالهای طولانی را پس میزنند و به دنبال مینیسریالها میروند و آنها را راحتتر میپذیرند.
تکرار ساخت رئالیتیشو در مورد بازی مافیا مخاطب را خسته نمیکند؟
شخصاً «زودیاک» را از تمام بازیهای مافیا بیشتر دوست دارم و فکر میکنم کسی که بازی مافیا را دوست داشته باشد درگیر این سناریو و این برنامه میشود. یکی از جذابیتهای این بازی این است که حتی اگر بازیکن حرفهای هم باشید، ممکن است در روند بازی دچار اشتباههای جبرانناپذیری بشوید که این دقیقاً مثل زندگی ماست که سراسر تجربه است و قطعاً از اشتباهاتمان درس بیشتری میگیریم. ضمن اینکه مافیا بازی خستهکنندهای نیست زیرا حتی در جمعهای خصوصی هم هیچ وقت دستها تکراری نمیشود و همیشه بازیها و اتفاقهای جدید رخ میدهد.
از طرفی هم فکر میکنم بازی خانمها و آقایان با یکدیگر روند برنامه را بهتر کرده چون معمولاً در بازی، خانمها کمتر به هم اعتماد میکنند یا با هم تعارف و رودربایستی دارند اما زمانی که در بازی خانمها و آقایان کنار هم حضور دارند، بازی حرفهایتر میشود. همچنین حضور شخصیتهای معروف ورزشی یا اهالی موسیقی در برنامه، مخاطبان برنامه را بیشتر کرد. «زودیاک» بستری برای مخاطب ایجاد کرد تا رفتار و احساس افراد مورد نظر را ببیند و آن را حس کند.
در گذشته بسیاری از هنرمندان با این تفکر که حضور در رئالیتیشو میتواند آینده شغلی آنها را تهدید کند در این برنامهها شرکت نمیکردند، امروز این تصور چقدر تغییر کرده است؟
برای پاسخ به این پرسش از خودم مثال میزنم، من در حوزه بازیگری تحصیلات آکادمیک دارم و قطعاً شغل خودم را بازیگری میدانم اما دوست دارم در برنامههای اینچنینی نیز حضور داشته باشم. برنامههای رئالیتیشو جذابیتهای خاص خود را دارند که علاوه بر سرگرمی و جذابیت، از لحاظ اقتصادی نیز برای شرکتکنندگان قابل توجیه است که با توجه به وضعیت خود مجاب به حضور در این برنامهها بشوند. گذشته از این مسائل، همان طور که خانم «شبنم مقدمی» در رئالیتیشو «صداتو» به عنوان داور حضور دارد یا «محسن کیایی» به عنوان مجری به این برنامه میآید، به همین صورت تمام بازیگران کمکم به سمت این برنامهها خواهند آمد زیرا رئالیتیشوها معمولاً مورد پسند مردم واقع میشوند و مگر غیر از این است که ما بازیگران یکی از اهداف اصلیمان سرگرم کردن مردم و ساخت اوقاتی خوش است؟ مثلاً مردم در برنامه «صداتو» به صدای یک شخص عادی که در نانوایی کار میکند اما صدای خوبی دارد و آواز میخواند گوش میکنند و لذت میبرند، بنابراین کسی که دوست دارد قصه بشنود تماشای برنامههای رئالیتیشو را انتخاب میکند.